منظور از اثر خنثی ، حالتی است که بود و نبود یک پژوهش ، هیچ تأثیري بر جامعه علمی و حیات اجتماعی آن نداشته باشد ! بنابراین ، اثر خنثی ، اثر اتلاف منابع پژوهشی است ! به همین جهت تأکید میشود که پژوهشگر باید هنگام انتخاب موضوع پژوهشی خود ، دقت کند تا حتی المقدور موضوعی مفید ، جدید، جذاب و اثرگذار بر جامعه را انتخاب کرده و بررسی نماید .
دانشگاهی که در آن سالیانه از شش هزار پایان نامه و رساله دفاع میشود ، باید بتواند سالی شش هزار مسأله و مشکل جامعه را برطرف سازد یا از شدت آنها بکاهد . نکته مهم این است که آثار پژوهشهاي خوب یا بد یا خنثی ، در هر سه حالت جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند ؛ ضمن این که جامعه علمی نیز از آثار خوب ، اثر خوب می پذیرد و از آثار بد یا خنثی، اثر بد . به ویژه از آن حیث که آثار خنثی نیز در جامعه علمی پیامدهاي مخرب دارند و حمایت از آنها موجب تضییع و هدررفت استعدادها و منابع جامعه علمی میشود .
اما در جهت کمک به این هدف ، در این نوشته به بیان پنج نکته در رابطه با تدوین پروپوزال که قدم اول انجام یک پژوهش است ، میپردازیم :
یک) آمادگی اخلاقی براي پژوهش
هر پژوهش علمی ، داستانی دارد که بخش مهمی از زندگی پژوهشگر را روایت میکند ؛ داستانی که پژوهشگر در جریان پژوهش خود ، آن را میسازد و گاهی نیز منتشر مینماید . بدیهی است که هرچه این روایت اخلاقیتر باشد ، او میتواند زندگی بهتري بسازد ؛ ضمن اینکه رعایت اصول اخلاقی در جریان پژوهش ، موجب قوام و اعتبار آن شده ، اصالت پژوهش را تضمین مینماید .
بنابراین توصیه میشود که پژوهشگر پیش از ورود به پژوهش ، خود را متقاعد سازد که در کل جریان پژوهش به اصول اخلاقی دانشگاهی متعهد بماند . رعایت اصول اخلاقی ، موجب توسعه روحیه توکل ، افزایش سطح اعتماد بهنفس و افزایش سطح خلاقیت میشود ؛ ضمن اینکه مراودات اجتماعی پژوهشگران را بهبود میبخشد و ساخت و زمینه ارتباطی اخلاقی تري را سبب میشود .
نکته بسیار مهمی که باید در این مرحله مدنظر دانشجو باشد ، تأثیر پژوهش بر ساخت اجتماعی واقعیت و به تعبیري ساخت واقعیت آینده است ؛ زیرا پژوهش علمی ، نوعی ظرفیت گفتمان سازي و معنابخشی دارد و واقعیتهاي اجتماعی را سمت و سو میدهد ؛ ضمن اینکه با استمرار تأثیر بر جامعه ، آینده را تحت تأثیر قرار میدهد .
دو) انتخاب موضوع پژوهش
دانشجو باید موضوع پژوهش خود را از میان مسائل و مشکلات اجتماعی ، برحسب علایق خود ، در ارتباط با رشته تحصیلی خود و با در نظر گرفتن مسیر پیشرفت حرفهاي خود انتخاب کند . باید توجه داشت که انتخاب موضوع پژوهش ، بسیاري از انتخابهاي بعدي فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و بهویژه حریم انتخاب سؤالات پژوهشی او را محدود میسازد ؛ بنابراین بهتر است بعد از مطالعه و مشاوره کافی ، صورت پذیرد .
در این مرحله ، بهویژه شایسته است که نیازها و مصالح اجتماعی بهطور جدي مدنظر پژوهشگر قرار گیرند تا موضوعی انتخاب شود که پژوهش درباره آن ، براي جامعه نیز مفید باشد . هر پژوهش ، ورودي ، خروجی ، پیامد و اثر نهایی خاص خود را دارد . بهترین موضوعات پژوهشی ، مواردي هستند که احتمال دارد اثر نهایی بهتري داشته باشند ! یک نکته مهم دیگر ، تمایل به آرمانگرایی در انتخاب موضوع است که با دو رویکرد قابل تحلیل است .
برخی برآنند که باید واقع بین بوده و فقط به موضوعات و مقولههاي عینی و ساده پرداخت . با این ادعا که چنین موضوعاتی به سرعت بررسی و مطالعه شده و میتوان از نتایج پژوهش درباره آنها دفاع کرد . در حالی که پرداختن به مقولههاي ذهنی و پیچیده ، دشوار است و پژوهشگر را اسیر خود میسازد .
در تحلیل این مهم ، قابل تأمل است که آرمانگرایی در ذات خود نه خوب است و نه بد ! در واقع ، نحوه مواجهه با آرمانگرایی است که گاهی کارکردها و گاهی کژ کارکردهاي آن را نمایان میسازد . در مقام پژوهش ، بهتر است از آرمانگرایی پرهیز شود . ولی در مقام کشف و ترسیم اهداف پژوهشی حتی میتوان از فوائد آرمانگرایی دفاع کرد ؛ یعنی در مقام کشف پژوهشگر میتواند و مجاز است که آرمانگرا باشد ! ولی در مقام پژوهش باید سعی کند که کاملاً دقیق ، صادق و واقعگرا عمل کند .
توجه به این نکته نیز مهم است که کشف دوباره و مکرر کشف شدهها ، هرچند که واقع گرایانه باشد ، فایدهاي در بر نداشته ، حتی تحقیرآمیز است ! براي مثال ، تغییر جامعه آماري یا نمونه مورد بررسی یا روش تحلیل آماري، الزاماً به دانش افزایی نمی انجامد و معمولا در امتداد تمایلات فریبکارانه در ساحت دانش ، انجام میپذیرد . تأکید میشود که سهم خلاقیت در دانش افزایی بسیار مهم است و توصیه میگردد که دانشجو باید موضوعی را برگزیند که او را دغدغهمند ساخته و مشتاق نماید ؛ زیرا موضوعاتی که دغدغهاي براي او ایجاد نمیکنند و شوقی را در او برنمیانگیزند ، براي او ارزش مطالعه و پژوهش ندارند و احتمالا با بی حوصلگی انجام میشوند .
بنابراین، موضوع باید به حد کافی چالش برانگیز باشد و پژوهشگر را به هیجان آورد و برانگیزاند تا با تلاش بیشتر، از عهده مهار چالشهاي پیشروي پژوهش برآید. خلاصه اینکه اگر موضوعی، هیچ چالش و هیجان و نگرانی خاصی براي پژوهشگر ایجاد نکند، احتمالا درخور تحقیق و پژوهش نیست و بهتر است رها شود یا به پژوهشگرانی سپرده شود که بدان علاقهمندند.
سه) طرح سؤال پژوهشی
سؤالات پژوهشی خوب، ازجمله مهمترین دستاوردهاي هر پژوهشگر، به ویژه پس از طی دوره آموزشی محسوب میشوند. به همین دلیل گاهی اظهار میشود که اگر پژوهشگر به سؤال خوب دست یابد، بخش مهمی از راه پژوهش را طی کرده است! این سؤالات در ایدههایی ریشه دارند که معمولا در حین مطالعه ادبیات و نظریههاي پیشین و یا حتی در جریان زندگی افراد شکل میگیرند یا به طور تصادفی در حضور آنها مطرح میشوند.
پژوهشگران باید تلاش کنند تا موضوعات و سؤالات خود را مسئولانه تر انتخاب نمایند. سؤال خوب براي پژوهش، باید از ویژگیهاي زیر برخوردار باشد:
الف) روشن، واضح و صریح باشد؛
ب) جدید باشد؛
ج) چالش برانگیز باشد؛
د) مسأله یا مشکلی را حل نماید؛
ه) با استفاده از متغیرها یا مفاهیمی قابل بررسی (سنجش پذیر) شکل گرفته باشد.
در اینجا منظور از مشکل وجود یک نارسایی در جریان واقعی زندگی و امور اجتماعی است؛ در حالی که منظور از مسأله، وجود ابهام یا نارسایی در پاسخ به یک سؤال علمی است! بر این اساس، هرگاه در ساحت یک دانش یا حوزه معرفتی، مقولهاي «غیرقابل فهم»، «غیرقابل تحلیل»، «ناشناخته» یا «حل نشده» وجود داشته باشد، یک مسأله وجود دارد! تأکید میشود که تلاش براي پاسخ به مسأله، معمولا در ساحت پژوهشهاي بنیادي انجام میپذیرد.
بدین ترتیب، حل مسائل به توسعه مرزهاي مجموعه دانشهاي بنیادي و حل مشکلات به توسعه مرزهاي دانشهاي کاربردي کمک مینماید. مهمترین سرمایه علمی هر محقق، سؤالاتی هستند که او مترصد حل آنهاست یا دغدغه حل آنها را دارد، نه پاسخهایی که به آنها رسیده است! زیرا سؤالات امروز او، دانش آینده و واقعیت آینده جهان را میسازند؛ در حالی که پاسخهاي امروز او، واکنشی به سؤالات گذشته اویند که دانش امروز و واقعیت علمی امروز را ساختهاند! بنابراین، سؤالات امروز جامعه علمی ما، نقش مهمتري در ساخت آینده ما دارند!
چهار) طراحی یا تدوین مدل اولیه پژوهش و تدوین فرضیهها
پس از استخراج متغیرها و گزارههاي حاصل از مصاحبهها و مطالعههاي اکتشافی، پژوهشگر میتواند گزارههاي اولیه خود را تدوین نماید و از طریق ایجاد ارتباط میان این گزارهها، مدل اولیه پژوهش خود را بسازد یا آن را از میان مدلهاي موجود در گستره ادبیات علمی، بازیابی کند.باید توجه شود که میتوان هر گزاره را در قالب یک فرضیه یا سؤال پژوهشی مطرح کرد که مدل پژوهشی، روابط احتمالی میان مجموعه سؤالات و فرضیههاي مورد نظر یک پژوهشگر را در قالب یک دستگاه یا سامانه نظري، نشان میدهد. بنابراین، هر مدل بر دستگاهی از گزارهها دلالت دارد که روابط میان متغیرهاي پژوهش را نشان میدهد.
همچنین بر اساس مدل اولیه پژوهش و نحوه دلالت سؤالات و فرضیهها، میتوان نقشه ادبی پژوهش را ترسیم کرد. نقشه ادبی پژوهش، برنامهاي مقدماتی است که نشان میدهد که به طور تقریبی، خواندن عمیقتر متون در مرحله مطالعه مبانی نظري، بهتر است حول چه واژگانی آغاز شود و در چه مسیري امتداد یابد. هنگام ترسیم این نقشه، تلاش میشود تا به طور کلی، بر نحوه دلالت هر متغیر به متغیر دیگر تصریح گردد.
به عنوان مثال، نقشه ادبی پژوهش درباره نقش سیستم اداري در کامیابی جوامع، از مفهوم اداره و مدیریت آغاز میشود و تا اثر اداره بر عرصههاي اقتصادي، سیاسی و فرهنگی و مفاهیم توسعه اجتماعی و عوامل عقب ماندگی و پیشرفت، ادامه مییابد.
پنج) تهیه فهرست واژگان راهنما
با ترسیم نقشه ادبی، این امکان فراهم میآید که فهرست واژگان رهنما و کلیدواژهها براي پژوهش هدفمند در منابع اطلاعاتی موجود در پایگاههاي اطلاعات علمی، تدوین گردد. فهرستهاي واژگان، از جمله مهمترین هدایتگرهاي سیر پژوهش در ادبیات علمی محسوب میشوند. فهرست واژگان خوب، موجب صرفهجویی قابل توجهی در برنامه پژوهشگر شده، به تخصیص بهتر وقت انجامیده و باعث میشود منابع توسعه یابد. البته بهتر است پژوهشگر، به طور مستمر جستوجوي مجموعهاي از واژگان و اصطلاحات مترادف یا متضاد نیز بپردازد.