پروپوزال بررسی تاثير مديريت دانش (KM) بر موفقيت مديريت ارتباط مشتري (CRM): اثرات عوامل واسطه سازماني در صنعت بيمه با تأكيد بر بيمه‌هاي عمر

تأثير مشتري‌مداري بر متغيرهاي سازماني

مقدمه:

در حال حاضر مشخصه جامعه دانش يا اقتصاد دانش‌مدار، عواملي مثل افزايش قابليت رقابت، نوآوري تکنولوژيکي و ماهيت جهاني بازارها مي‌باشد. در اين راستا شرکت‌ها بايد در هنگام انجام کسب و کارشان به دانش توجه زيادي نمايند چون دانش يک عامل کليدي براي ايجاد مزيت رقابتي محسوب مي‌شود

به علاوه در سالهاي اخير دانش به عنوان يک منبع سازماني بسيار مهم در نظر گرفته مي‌شود و توجه رو به رشدي به اين مفهوم به وجود آمده است

2 شرح و بيان مسأله تحقيق:

امروزه دانش در سازمان‌هاي مدرن مهمترين عامل در مزيت رقابتي و موفقيت آن‌ها شناخته شده است. «مديريت دانش»، دسترسي به تجارب، تخصص و دانش کارمندان را در جهت قابليت‌هاي جديد، نوآوري و افزايش کارايي سازمان‌ها امکان‌پذير مي‌کند (پيروي، 1386).

در حال حاضر، جوامع دانش‌مدار و اقتصاد مبتني بر دانش توسط عواملي از قبيل افزايش رقابت، نوآوري تکنولوژيکي و ماهيت بازار جهاني اهميت يافته است در اين جوامع، شرکت‌ها بايد با توجه به دانش در هنگام انجام کسب و کار خود به عنوان يک عامل کليدي که منجر به ايجاد يک مزيت رقابتي مي‌شود توجه نمايند امروزه خلق ثروت از دانش به علت تحولات شگرف تکنولوژيکي در جهان اهميت بسزايي يافته است به گونه‌اي که در قرن بيست و يکم انتظار مي‌رود اقتصاد مبتني بر دانش در بسياري از کشورها شکل گيرد و جوامعي که در آن‌ها ثروت ملي و رشد اقتصادي در قالب ايده‌ها و دانش فناوري و نه در قالب مواد و منابع فيزيکي سنجیده مي‌شود، يکي پس از ديگري پديدار و توسعه يابند

روند تاريخي حرکت سازمان‌ها به سوي سازمان‌هاي دانش‌مدار

پروفسور ويگ (1999) جايگاه دانش را حول محورهاي گوناگون به شرح ذيل مطرح نموده است

اقتصاد کشاورزي:

در اين مرحله، هنوز بشر به دانش چنداني دست نيافته و مزيت رقابتي در آن، گسترش مزارع و تعداد بيشتر دام و طيور و نيز مهارت‌هايي در کاشت و برداشت محصولات بود.

 اقتصاد منابع طبيعي:

در اين دوره گروه‌هاي کوچکي از صنعت‌گران، ارائه خدمات به مشتريان را آغاز کردند بناراين کم‌کم بشر، نياز به دانش را تشخيص داد و اتحاديه‌ها و تجمعات کوچکي از متخصصين شکل گرفت

دانش ضمني و دانش صريح:

1) پولاني[1] (1966) بيان کرد که ما بيش از اينکه مي‌دانيم، مي‌توانيم بگوييم، وي دانش بشري را به دو دسته تقسيم‌بندي نمود: دانش صريح[2] و دانش ضمني[3]

دانش صريح يا دانش کدگذاري شده، بيان کننده دانشي است که در قالب زبان نظامند رسمي قابل انتقال است ولي دانش ضمني داراي ويژگي فردي بوده و قاعده‌مند است و قابل انتقال نمي‌باشد. از نظر پولاني، دانش ضمني، در معرض جامع ذهن و جسم بشر جاي دارد. در حالي که دانش صريح مي‌تواند بر ذخاير کتابخانه‌ها، آرشيوها، و پايگاه‌هاي اطلاعاتي ذخيره شده و بر اساس يک مبناي متوالي ارزيابي شود.

دانش صريح يک دانش گسترده است که مي‌تواند به سادگي شکل‌دهي شود. و شامل چيزي است که يک سازمان يا فرد از قبل مي‌داند و مي‌تواند نسبتاً به سادگي با آن برخورد کند. دانش ضمني دانشي است که معمولاً به وسيلة يک فرد نگهداري مي‌شود و نتيجة تجربة فرد است. دارندة چنين دانشي در آن زمينه يک خبره است. اغلب اوقات اين دانش از طريق کلمات به طور شفاهي با ديگر فرآيندهاي غيررسمي به ديگران انتقال مي‌يابد

دانش شخصي و دانش سازماني:

اين دو نوع دانش از يکديگر جدا هستند شماري از محققان از جمله ويک (1978) و سايمون (1976) بر اين باورند که سازمان‌ها، قابليت‌هاي يادگيري ندارند و در سازمان‌ها بيشتر افراد هستند که ياد مي‌گيرند با وجود اين برخي محققان نظير استاربوک (1983) و نسلون و وينتر (1982) بر اين عقيده‌اند که سازمان‌ها از طريق مستندات و برنامه‌هاي روزمره، دانش خود را کسب مي‌کنند که در سوابق سازماني خاصي قرار دارند.

 

 

 

 

بازدیدها: 26

18,000 تومان