تاثیر راهبرد معکوس در بورس اوراق بهادار
مقدمه
در نظریه بازار کارا فرض بر این است که سرمایهگذاران اطلاعات منتشر شده شرکتها را به سرعت و به درستی دریافت کرده و بر اساس آخرین اطلاعات، راهبردهای معاملاتی خود را شکل میدهند و به همین علت این اطلاعات، به سرعت در قیمت سهام شرکت جذب میشود. ضمناً واکنش سرمایهگذاران به اطلاعات عقلایی بوده و این عقلانیت هم بر سرعت جذب اطلاعات و هم بر نحوه تحلیل سرمایهگذاران از اطلاعات منتشر شده اثر میگذارد، به همین علت فرصتهای آربیتراتژی به سرعت از بین رفته و
قیمتهای تعادلی جدید شکل میگیرند. درک روانشناسی سرمایهگذاران پایه و اساس سرمایهگذاری رفتاری است. اگر تصمیمگیری سرمایهگذار قابل پیشبینی باشد پس بازار سهام قابل پیشبینی میشود. بدین معنا که سرمایهگذارانی که نحوه عملکرد بازار سهام را میدانند بدون تحمل ریسکی به بازده مورد نظر دست
مییابند. هر سرمایه گذار در بدو ورود به بازار سرمایه به دنبال دستیابی و بهکارگیری راهبردهایی است که بتواند بر بازار پیروز شود[1] و بازدهی اضافی کسب نماید.
تشریح و بیان مساله
براساس تئوری مالی مدرن، قیمت اوراق بهادار برابر با ارزش ذاتی آنها است. زیرا در صورتی که قیمت اوراق بهادار از ارزش ذاتی آنها انحراف پیدا نماید، از آنجا که عوامل اقتصادی عقلایی رفتار
مینمایند به سرعت آن را حذف میکنند. بنابراین در چنین بازاری نمی توان منفعتی را به رایگان بدست آورد و برای بدست آوردن هر منفعتی بایستی خطرات آن را نیز پذیرفت. از این رو، سرمایهگذاران با بهکارگیری راهبردهای سرمایهگذاری مشخصی از قبیل راهبرد سرمایهگذاری معکوس و یا راهبرد
سرمایهگذاری توالی نمیتوانند بازده سرمایهگذاری خود را افزایش دهند. اما مطالعات انجام شده در
سالهای اخیر نشان میدهند که میتوان با بهکارگیری سرمایهگذاری مشخص،بازدهی بیش از بازار بدست آورد. به عبارت دیگر میتوان با راهبرد سرمایهگذاری متناسب با افق زمانی مورد نظر برای سرمایهگذاری، بازده سرمایهگذاری خود را افزایش داد.
مطالعات انجام شده نشان میدهندکه در بازه زمانی یک هفته تا یک ماه و بازه سه تا پنج سال پدیده بازگشت بازده وجود دارد و بنابراین میتوان با بهکارگیری راهبرد سرمایهگذاری معکوس، که توصیه می کند سهامی خریداری شود که در گذشته عملکرد بدتری داشته است و سهامی به فروش رسدکه عملکرد بهتری داشته است، بازده بیشتری از بازار به دست آورد
بازار سرمايه و نقش بورس اوراق بهادار در توسعه اقتصادي
منتقدين علم اقتصاد تا حدودي به طور طبيعي متعرض مبحث بورس اوراق بهادار بوده و به اهميت و تاثير آن در اقتصاد نپرداختهاند. در آثار آدام اسميت، از بورس اوراق بهادار سخني به ميان نيامده است. ديويد ريكاردو نيز كه خود از بركت شغل كارگزاري بورس به ثروت قابل توجهي رسيده بود از اين نهاد دنياي اقتصاد آزاد گفتگو نميكند. با ورود اقتصاد به دوره توليد انبوه، نقش بورس اوراق بهادار در اقتصاد چشم گيرتر ميشود به طوري كه امروزه اين جمله كه «بورس اوراق بهادار قلب اقتصاد است» واقعيتي انكارناپذير است. علماي اقتصاد، بورس اوراق بهادار را براي تأمين و تجهيز منابع مالي، حياتي ميدانند اصولاً اهميت وجود بازار متشكل سرمايه در ساختار اقتصادي هر كشوري بسيار احساس ميگردد چنانچه از طريق تشكيل يك چنين بازاري ضمن حصول اهداف اقتصادي كشور در مسائل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نيز تا حدود زيادي اثرات سودمند و قابل توجهي را ايجاد خواهد نمود و به اين ترتيب توجه به بورس و راه اندازي آن از ضروريات قطعي و لازمه حيات سالم اقتصادي هر جامعه محسوب ميگردد.
ظهور وشکوفا شدن مالی رفتاری
طی دهه 1990 عمده مطالعات دانشگاهی از تحلیل هایی اقتصاد سنجی سری های زمانی قیمت ها، سودهای نقدی و عایدات به بسط مدل هایی که روانشناسی افراد را به بازارهای مالی ارتباط می دادند، سوق پیدا کرد.بدین صورت که محققین استثناها فراوانی را در بازارهای مالی پیش رو داشتند که مدل های نظری در قالب نظریه نوین مالی قادر به تبیین آن ها نبودند. بسیاری از سرمایه گذاران در گذشته به این نتیجه رسیده بودند که پدیده های روانشناختی نقش مهمی را در تعیین رفتار بازارهای مالی دارند. با این وجود مطالعات رسمی ودانشگاهی در این حوزه طی دهه 1990 گسترش یافت. ا
بازدیدها: 48