پروپوزال معقوليت و لوازم ديني آن از ديدگاه ابن‌سينا و ويتگنشتاين

معقوليت دینی از ديدگاه ابن‌سينا و ويتگنشتاين

تعريف مساله و بيان سوالهاي اصلي تحقيق

معقوليت[1] اصطلاحي است که عمدتاً ‌از اواسط قرن بيستم در حوزه‌هاي مختلف مطالعات اجتماعي فلسفي مطرح شده است. بحث معقوليت واکنشي است در مقابل عقل‌گرايي و علم‌گرايي افراطي در سنت غرب که عمدتاً‌ به عنوان راهکارهاي مناسبي براي جايگزيني وثاقت[2] دين و ايمان پيشنهاد شده بود. اهميت لودويگ ويتگنشتاين و فلسفه اش در دوران معاصر هم از جنبه نگرشهاي متفاوت وي به مسايل فلسفي و اجتماعي است و هم به اين خاطر است که (به قول ويلهلم فسنکول در کتاب گفتني‌ها-ناگفتني‌ها)[3] فلسفه وي به ما نشان مي‌دهد صادقانه و روشن انديشيدن چه مي‌باشد. بعلاوه نگاه متفاوت او به فلسفه (منحل کردن بسياري از سؤالات فلسفي) مسير جديدي را براي فلسفه گشود که يکي از مظاهرش در موضوع «معقوليت» تجلي يافته است.اين موضوع بستر وسيع و عميقي را فراهم مي کند که براي دين شناسان و فيلسوفان دين بسيار مغتنم است. از نظر ويتگنشتاين هيچ نظريه اي هرچند مستدل و موجه قدرت تغيير جهت دادن به زندگي فرد را ندارد در حالي‌که دين چنين تاثيري دارد. آنچه در دين موضوعيت و اصالت دارد، نجات انسان است.

تاريخچة موضوع معقوليت

معقوليت اصطلاحي است که عمدتاً‌ از دهه 60 ميلادي (قرن بيستم) در حوزه هاي مختلف مطالعات اجتماعي و فلسفي مطرح شده است. اين بحث واکنشي است در مقابل عقل گرايي و علم گرايي افراطي در سنت غرب که عمدتاً‌ به عنوان راهکارهاي مناسبي براي جايگزيني وثاقت دين پيشنهاد شده بود. از اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم که به نظر مي آمد دنياي مدرن با افکار و آرزوهاي روشنفکري به کمال خود خواهد رسيد، غرب با جديترين بحرانهاي عقلاني و اجتماعي مواجه شد. به ويژه جنگهاي خانمانسوز جهاني اول و دوم ضربه اساسي بر پيکر به ظاهر توانمند عقل مستقل از وحي که مبناي نهضت روشنفکري بود، وارد ساخت و باعث شد فلاسفه به فکر بازبيني جدي در فلسفه هاي پيشين برآيند.

تاريخچة موضوع عقل

عقل در انديشه بشري در طول تاريخ جايگاه ويژه اي داشته است و هر فرهنگ و قومي عقل را با ارزش ترين گوهر انساني تلقي کرده اند. عقل در فلسفه مراتب و اقسام متنوعي داشته است که براي هر يک از اين اقسام تعاريف متعددي ذکر شده است. اختلاف هر يک از اين تعاريف مربوط به اختلافي است که فلاسفه در مشرب فلسفي خود اتخاذ کرده اند. در اينجا ضمن مروري کوتاه بر ديدگاههاي موثرترين فيلسوفان يوناني هر يک را جداگانه بررسي خواهيم کرد.

افلاطون (427-347 ق.م) بدون شک يکي از موثرترين فيلسوفان بوده است. عقل در تفکر افلاطون با نظريه «ايده ها» يا «مثل» پيوند يافته است. نظريه ايده ها محور اصلي هستي‌شناسي و معرفت شناسي افلاطون مي باشد. خلاصه اين نظريه عبارت است از اينکه موضوعهاي واقعي و حقيقي شناخت، ايده ها هستند.

کتابشناسي ابن سينا

در اينجا بي‌مناسبت نيست که اشاره اي موجز به طيف وسيع آثار ابن سينا کنيم و آنها را مورد دقت و وارسي قرار دهيم تا تفاوت بين اين دو نوع رويکرد در آثار ابن سينا مشخص شود. اگرچه بسياري از آثار ابن سينا به کلي از بين رفته است اما درحدود بيش از دويست و پنجاه کتاب،‌رساله و نامه از وي در دسترس مي‌باشد.(29) تعدادي از اين آثار مانند شفا و قانون بسيار مفصلند و تعدادي ديگر مانند رساله الفعل و الافعال و رساله في سرالقدر مختصر مي‌باشند. اين آثار را مي توان بر حسب محتويات آنها به چهار دسته تقسيم کرد: کتابها و رساله هاي فلسفي، کتابها و آثار ديني، طبيعي، رياضي و جهان شناختي و در نهايت رساله هاي تمثيلي و عرفاني. هرچند اين تقسيم بندي شايد همه موضوعات آثار ابن سينا را در بر نمي گيرد

بازدیدها: 10

18,000 تومان