: جایگاه نظریه مسئولیت حمایت در حقوق بین الملل
مقدمه
اصلیترین مشخصة سالهای پایانی قرن بیستم میلادی، تغییر در ماهیت مخاصمات مسلحانه است؛ بدین معنا که در طی این دوره، مخاصمات میان کشورها که قرنهای متوالی به عنوان مهمترین دغدغه حاکمان در حفظ جان و زندگی مردم تحت حاکمیتشان، مطرح بود، جای خود را به درگیریهای داخلی داده است. به دلیل وجود چنین شرارتهایی در درون مرزها، همه روزه شاهد از دست دادن جان شمار زیادی از شهرواندان عادی در نقاط مختلفی از جهان هستیم. تاریخ نمونههای تلخ بسیاری را پیش چشم خوانندگانش نمایان میسازد. وضعیتهای به وقوع پیوسته در رواندا در سال 1994 و در سریبنیتسا در سال 1995 از دست وقایع هستند؛ وقایعی که واماندگی حکومتهای داخلی از کنترل اوضاع وخیم انسانی، وقوع آنها را دامن زده است. در چنین اوضاع و احوالی، جامعه بینالمللی که از حضور کم فایدة اصل مداخله بشردوستانه در حمایت از جان و زندگی انسانها در مقابل شرارتهای بیپایان داخلی، به تنگ آمده بود، امیدوارانه رو به سوی ایدههای جدید در حمایت از حقوق بشر آورد. این ایدهها در «نظریه مسئولیت حمایت» متبلور گردیده است. این نظریه از در هم تنیدگی چالشها، شکستها و تجربیات مداخلات بشردوستانه، در دورههای مختلف تاریخی، در نخستین سال های قرن بیستویکم پا به عرصه حقوق و روابط بینالملل گذاشته است.
طرح ایده مسئولیت حمایت
نظریه مسئولیت حمایت، در برخورد با مشکلات و موانع حفظ حقوق بشر در درون کشورها که از نبود ساختاری مدون و تحکیمیافته در میان اسناد و رویههای بینالمللی ناشی میشد، در نخستین سال قرن بیست و یکم پا به عرصه حقوق و روابط بینالملل نهاد. در واقع، این نظریه اولین جرقههای شکلگیری خود را در دهه نود میلادی، پس از ظهور ناکارآمدی اصل عرفی مداخلات بشردوستانه، زده است. نخستین گام را در طرح ایده مسئولیت حمایت، کمیسیون بینالمللی مداخله و حاکمیت کشور[1] برداشته است. این کمیسیون، توسط کشور کانادا، با هدف کنار گذاردن موانع سنتی حفظ حقوق بشر، یعنی اصل حاکمیت کشورها و اصل منع مداخله در امور داخلی کشورها، تأسیس گردید. بنابراین به نظر میرسد، تشریح چگونگی طرح ایده مسئولیت حمایت و معرفی طراحان و تدوینکنندگان این نظریه، همگام با ارائه تعریف و مفهوم برای آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار باشد.
چگونگی خلق اصطلاح”مسئولیت حمایت”
اقدامات و تلاشهای زیادی از سوی سیاسیون و دانشمندان حقوق بینالملل برای ایجاد مفاهیم نظریه مسئولیت حمایت صورت گرفته است. کوفی عنان و گارس ایوانز از سردمداران تلاشگران برای مفهوم سازی در نظریه مسئولیت حمایت میتوان نام برد.
بند نخست: اقدامات اولیه زمینهساز ظهور نظریه مسئولیت حمایت
نظریه مسئولیت حمایت، مفاهیمی را در ابتدای قرن بیستویکم در گفتمانهای میان حقوقدانان و مؤسسات حقوق بینالمللی وارد ساخت که به عقیده برخی مانند پروفسور توماس جی وایس[1] «با در نظر گرفتن استثنای احتمالی پیشگیری از وقوع نسل زدایی، بعد از جنگ جهانی دوم هیچ ایدهای در میان هنجارهای بینالمللی سریعتر و بیشتر از مفهوم مسئولیت حمایت حرکت و رشد نکرده است.»[2] این پیشرفت سریع، شاید حاکی از اهمیت صد چندان خلق مفاهیمی و سوالاتی است که این نظریه در میان اذهان حقوقدانان و سیاستمداران جهان بوجود آورده است.
مبحث دوم: چگونگی ارتقای سطح اجرایی نظریه مسئولیت حمایت
ارتقای سطح اجرایی نظریه مسئولیت حمایت، میبایست در دو سطح بینالمللی و داخلی، همگام با یکدیگر، پیگیری شوند تا بتوان با ایجاد سازوکارهای واقعی و کارکردی در این دو سطح، برای اجرای مسئولیت حمایت اقدامات هماهنگی را صورت داد.
بند نخست: ایجاد سازوکارهای اجرایی برای مسئولیت حمایت در سطوح بینالمللی
افزایش آگاهیها از مفاهیم مسئولیت حمایت در میان جوامع مدنی، سیاستگذاران و عموم مردم، نخست، از طریق توسعه آموزشهای ابتدایی درباره اصول مسئولیت حمایت، نظیر آشنایی با مراحل مختلف این نظریه، محدود بودن آن به چهار جنایت هولناک و تأکید این نظریه بر پیشگیری و هشدار به هنگام، صورت میگیرد و سپس با انتشار ترجمه متون اصلی راجع به مسئولیت حمایت در کشورهای مختلف جهان، میتوان اقدامی مؤثر در جهت درک صحیح از زوایای مختلف مسئولیت حمایت صورت داد. این افزایش آگاهیها خود میتواند موجب ایجاد اجماع در جامعه بینالمللی برای پذیرش تعهدات نظریه مسئولیت حمایت باشد.
بازدیدها: 10